English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
polyphyletic U از نژادهای مختلف
interracial U بین نژادهای مختلف
interrace U بین نژادهای مختلف
interbreed U نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
phylesis U مرحله سیرتکامل وپیدایش نژادهای مختلف جانور وگیاه
cosmopolis U شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
shared U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shares U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
standards U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
semitic peoples U نژادهای سامی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
coloured U نژادهای غیرسفید پوست
colored U نژادهای غیرسفید پوست
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
chart U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charts U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted U شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional U اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
blocage U [بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
symbiosis U همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
fdm U انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
heterogeneous network U سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
paint program U نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating U به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
function U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions U سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
bussed U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses U خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency U انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous U مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile U امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
highway U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways U خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
spousal U ازدواج
marriage U ازدواج
marriageable age U ازدواج
hymens U ازدواج
marriages U ازدواج
matrimony U ازدواج
hymen U ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
remarriages U ازدواج مجدد
soles U ازدواج نکرده
civil marriages U ازدواج محضری
civil marriage U ازدواج محضری
sole U ازدواج نکرده
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
premarital U پیش از ازدواج
wive U ازدواج کردن
remarriage U ازدواج مجدد
to take to wife U ازدواج کردن با
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
mesalliance U ازدواج با زیردستان
join U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
marriage registry U دفتر ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
joins U ازدواج کردن
wedder U ازدواج کننده
termination of marriage U فسخ ازدواج
marries U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
temporary marriage U ازدواج موقت
mismatch U ازدواج ناجور
wedded U ازدواج کرده
affiance U پیمان ازدواج
registration of marriage U ثبت ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
gamophobia U ازدواج هراسی
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
matrimonial U مربوط به ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
match U ازدواج زورازمایی
misogamy U ازدواج ستیزی
misogamy U بیزاری از ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
misogamist U بیزار از ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
single U ازدواج نکرده
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
nubile U قابل ازدواج و همسری
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
newlywed U تازه ازدواج کرده
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
trooped U افراد
troop U افراد
trooping U افراد
enlistedman U افراد
personnel U افراد
enlisted personnel U افراد
men U افراد
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
platoon U جوخهء افراد
filler personnel U افراد جایگزینی
category U طبقه افراد
personnel status U وضع افراد
service club U باشگاه افراد
roll call U نامیدن افراد
head counts U جمع افراد
head count U جمع افراد
top-level U افراد عالیرتبه
enlistee U افراد داوطلب
equal status persons U افراد همپایه
packed out پر و مملو از افراد
liberty men U افراد مرخصی
enlisted personnel U طبقه افراد
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
withindoors U افراد داخل
platoons U جوخهء افراد
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
billet slip U کارت محلهای افراد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
billet slip U لوحه اسکان افراد
morale U روحیه افراد مردم
condemns U محکوم کردن افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
posse comitatus U دسته افراد پلیس
special olympics U المپیک افراد استثنایی
target audience U افراد مورد نظر
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com